ملکوت

گاهی...

1392/2/4 19:58
نویسنده : مجید
290 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی آدمهایی در زندگی مان می آیند كه گویی آمدنشان يك حادثه ي عجيب است

وقتي كه مي آيند ما خيال مي كنيم فقط براي شنيدن حرف هاي ماست

گمان می کنیم  لحظه ي آمدن شان بهترین و بزرگترین لحظه زندگي ماست...

خیال می کنیم که با آمدنشان نطق سالها باز نشده مان باز می شود....

اما ....بقول دوست عزیزی " هیییییییییی روزگار"

ماندني در كار نيست...

 عين سايه مي آيند و عبور مي كنند و گویی که فقط براي عبور كردن آمده بودند...

اما این ماجرا قسمت پر دردتری هم دارد .

جایی که به خودت می آیی و می بینی هنوز حرفت را نگفته بودی.....

هنوز چقدر حرف ناگفته مانده بود!

آن وقت....

احساس نمی کنی که یک خرمالوی نابالغ شده ای؟...!!

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مینا مامی پویان
15 فروردین 94 3:39
سلام. ممنون از حضور گرمتون توی وب پسری ما. و باز هم سپاس بابت تبریک زیباتون. وب زیبایی دارید. لذت بردم. شاد باشید و در پناه حق ------------- سلام . تشکر می کنم بخاطر حضور گرم شما و البته این وبلاگ مدتهای زیادی می شود که بروز رسانی نمی شود و راستش انتظار عبورتان را از این خانه نداشتم. متشکرم
لیلا مامان پرنیان
2 اردیبهشت 94 0:20
سلام ممنون که به ما سر زدید و ممنون بابت دعاهای قشنگتون ---------------- سلام.... و برای تقدیر از حضور اتان ، لحظه هایی را میهمان مجدد خانه ی مجازی اتان خواهم بود .
(̲̅P̲̅)(̲̅E̲̅)(̲̅G̲̅)(̲̅A̲̅)(̲̅H̲̅)
31 شهریور 94 11:21
خود را نگران آنچه می دانی یا نمی دانی نکن نه به گذشته بیندیش نه به آینده فقط بگذار دستان خدا هر روز ، شگفتی های اکنون را برای تو بیاورند.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ملکوت می باشد